قبل از شروع استارتاپهای حوزه فناوری باید به فاکتورهای تاثیر گذار در موفقیت استارتاپ پرداخت. Bill Gross بنیانگذار Idealab ایده، تیم، بیزنس مدل، سرمایه و زمانبندی را ۵ فاکتور کلیدی تاثیرگذار در موفقیت استارتاپ میداند. در میان این عوامل، زمانبندی خیلی مهم است اما قابل کنترل نیست؛ به همین دلیل استارتاپها اغلب به بودجه کافی برای ادامه کار تا زمان به ثمر نشستن ایده نیاز دارند.
راهاندازی یک استارتاپ موفق حوزه فناوری، پیچیده است و به فاکتورهای بسیاری بستگی دارد. برخی از آنها درونسازمانی و قابل کنترل هستند. به کیفیت محصول، نوآوری و تمرکز مشتری سختگیر برای خرید محصول، فکر کنید. بعض از فاکتورها بیرونی هستند و قابل کنترل نیستند.
در اینجا می خواهیم به ۵ فاکتوری که Bill Gross به آنها اشاره کرد، بپردازیم. لازمالذکر است که این تحلیل به معنای دقیق “علمی” نیست زیرا بیل گروس پارامترهای ذهنی یا انتزاعی را برای هر فاکتور در نظر گرفته است. با این حال روی هم رفته من فکر میکنم که نقطه شروع خوبی برای درک پیشنیازهای موفقیت یک استارتاپ حوزه فناوری است. دقیقتر بخواهم بگویم، بیل گروس پنج فاکتور مهم برای موفقیت استارتاپهای حوزه فناوری و هر نوع استارتاپ دیگر را شناسایی کرد:
· ایدهها
· تیم
· مدل کسبوکار (بیزنس مدل)
· سرمایه
· زمانبندی
با درنظر گرفتن چینش بیل گروس از مهمترین به کم اهمیتترین آنها را حلاجی خواهیم کرد.
همه میدانیم قرار داشتن درجای درست در زمان درست، حیاتی است؛ این مورد در تکنولوژی حتی نمود بیشتری هم دارد. از آنجا که فناوری جدید بخشی از افق نوآوری میشود، موفقیت آنها به این بستگی دارد که ظرفیت و پتانسیل این فناوریها چگونه توسط تعداد زیادی مخاطب درک شود، چه ضرورتی برای رشد سایر کسبوکارها دارد و چگونه آماده میشود تا خود را وفق دهد. برای مثال گوگل موفق شد موتور جستجویی ایجاد کند که قادر بود در زمان به ظاهر درستی، نتایج مرتبط نشان دهد. قبل از آن، فضای نت از صفحات وب و پورتالها ساخته شده بود که نه قابل درک بودند و نه رغبتی به تغییر نشان میدادند. با این حال، در همان دوره هم، همان درگاهها مانند یاهو و AOL، اهمیت ارائه ترافیک متفاوت و متمایز را درک میکردند. به عبارت دیگر برای اولین باز از اوخر دهه ۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ اینترنت از تولید ترافیک صرف به تولید ترافیک قابل انتخاب تغییر وضعیت داد؛ اینجا جایی بود که ابزارهای خلاقانهای مثل گوگل به کار آمدند.
در موارد دیگر، اگر به فناوری که هنوز آماده نشده است فشار آورید و سعی کنید خیلی زود آنها را روانه بازار کنید، از آنجایی که سایر فناوریهای مکمل به اندازه کافی قدرت ندارند، احتمالا شکست خواهید خورد. به عنوان مثال، بیل گروس، بنیانگذار Overture در دهه 1990 از قبل به دنبال موتور جستجوی جایگزینی میگشت که مبتنی بر زبان طبیعی باشد. این بدون شک نوآورانه بود و چیزی بود که مردم دوست داشتند. با این حال، از نظر زمانی خیلی زود بود. از آنجا که فناوریهای مشابه به اندازه کافی بالغ نبودند که بتوانند جز اصلی جستجو باشند تمام تلاشها بر باد رفت.
حالا چگونه باید فهمید که زمانبندی درست است؟ گرچه راه سادهای وجود ندارد، میتوانید نگاهی به اطراف بیندازید و ببینید که آیا فناوریهای مکمل به بلوغ رسیدهاند یا خیر؟
کیسی را انتخاب کنید که در آن قالب محصولی برای ارئه دارید، مثلا یک سرویس ویدئو که امکان مشاهده محتوای تولیدی شما برای هر کسی امکانپذیر باشد. از آنجایی که سرویس ویدئویی با فناوری خاصی اجرا میشود که هنوز استاندارد قابل قبولی برای آن وجود ندارد، میلیونها کاربر ممکن است نتوانند از محتوای شما استفاده کنند. این به شما میگوید که خیلی زود زود جلو رفتهاید. چطور با این شرایط کنار میآیید؟ یا میتوانید فشار بیاورید تا هرچه سریعتر به زمانبندی مناسب برسید (به زمانی فکر کنید که Google، همراه با دیگر موتورهای جستجو، Schema.org را به عنوان تلاشی برای آوردن سیستم جستجویی شبیه به الگوریتم اصلی خود توسعه دادند، امروز Schema بخش مهمی از آن است.) یا اینکه منابع کافی برای سرپا نگه داشتن استارتاپ تا زمان رسیدن به زمان مناسب، کنار داشته باشید. بنابراین، شما باید از قبل برنامه داشته باشیدکه میزان هزینههای شما چقدر است تا زود از دور خارج نشوید.
همانطور که بیل گروس گفت، یکی از دلایل تأسیس Idealab، و دلیل این که این شرکت را اینگونه نامید، این است که اطمینان داشت ایدهها مهمترین وجه ساخت استارتاپهای حوزه فناوری هستند. با این حال، در طی سالیان او نظر خود را تغییر داد؛ با پشت سر گذاشتن شکستها و کامیابیهای بیشتر و باتجربهتر شدن، او فهمید که ایدهها زمانی کارگر میافتند که تیمی برای اجرایی کردن آنها انتخاب شود.
معمولا شنیدهاید که افراد ایدههای خود را برای کسی بازگو نمیکنند که مبادا دزدیده نشوند. اما همانطور که بیل گروس خاطر نشان کرد به محض پیاده سازی ایده در دنیای واقعی، بر سر وصورت شما مشت فرو میآید. بعضی ایدها بلافاصله پس از پیادهسازی موفق میشوند؛ اما خب آنها استثنا هستند.
هنگامی که بیل گروس با موتور جستجوی خود، GoTo پا به عرصه نهاد، او همچنین به یک مدل تجاری که در آن زمان نوعی انقلاب قلمداد میشد، یعنی پرداخت با یک کلیک فکر کرد. آن ایده در آن زمان بسیار دیوانهوار به نظر میرسید. قبل از اینکه بیل گروس این موضوع را تایید کند، تیمی از افراد برای اجرای آن به کار گماشته شدند و او مجبور شد ماههای زیادی برای انتشار این ایده صبر کند. فقط زمانی که ایده به تایید رسید و به یک کسبوکار چند میلیون دلاری تبدیل شد، گوگل متوجه آن شد.
بیل گروس مدل کسب و کار یا همان بیزنس مدل را به عنوان چهارمین عامل در میان پنج عامل مهم برای موفقیت استارتاپهای حوزه فناوری رتبهبندی میکند؛ دلیل آن ساده است. استارتاپها در ابتدا میتوانند حتی بدون مدل کسبوکار نیز فعالیت کنند. اگر چند استارتاپ را به عنوان مثال نگاه کنید (شامل Google)، در ابتدا اصلاً استراتژی کسب درآمد نداشتند و و بنیانگذاران Google نسبت به تبلیغات بیاعتنا بودند. این شرکتها بر روی فناوری، محصول و ایجاد یک پایگاه برای مشتری متمرکز شدند. اگرچه با بیزنس مدل موافقم اما برای موفقیت اولیه چیز ضروریای نیست. در واقع، در وهله اول اطمینان از داشتن محصول و فناوری برتر بسیار مهم است. همچنین، معمولاً پول سرمایهگذاران به شرکت اجازه میدهد که چند سال سر کنند تا بفهمند مدل تجاری مناسب چیست. با این حال لحظهای در حیات هر استارتاپ وجود دارد که با انتخاب بیزنس مدل، تفاوت بین مرگ و زندگی را رقم میزند.
به عنوان مثال، وقتی Google فهمید که مدل پرداخت به ازای هر کلیک جواب میدهد و موفقیتآمیز است، اگر این واقعیت را نادیده میگرفت، به احتمال زیاد GoTo جذابیت زیادی پیدا می کرد. بنابراین، خود گوگل از نظر میافتاد. به همین دلیل لری پیج خیلی به معامله AOL فشار آورد. لحظههای خاصی در زندگی یک استارتاپ وجود دارد که باید تمرکز صددرصد روی کسبوکار باشد، در آن لحظه مدلسازی کسبوکار به تنها عامل حیاتی تبدیل میشود.
جذب سرمایه یک عامل مهم برای موفقیت هر استارتاپی است، اما مهمترین نیست. اگر زمان، تیم، ایده و بیزنس مدل درست و مناسبی داشته باشید می توانید کسبوکار خود را به صورت طبیعی رشد دهید.
در بسیاری از موارد اگر خیلی زود سرمایه به استارتاپ برسد، میتواند برای رشد استارتاپ مضر باشد. اگر خیلی زود پول بیش از حد به یک سازمان تزریق شود، ممکن است به طور مصنوعی رشد کند. رشد طبیعی اغلب بهترین راه برای انتخاب کسبوکارهایی است استحقاق زنده ماندن را دارند. اگر چهار فاکتور قبلی در جای خود قرار بگیرند، رسیدن سرمایه همیشه نور علی نور خواهد بود.
جمعبندی و نتیجهگیری
ملاحضه کردیم که بیل گروس پنج فاکتور را که شامل ایدهها، تیم، مدل کسب و کار، سرمایه و زمان بودند را مشخص کرده است. او زمان، تیم و ایدهها را سه تای اول قرار داده است.
عواملی مانند زمانبندی تا حد زیادی به شانس بستگی دارند. به همین دلیل نظارت بر میزان هزینههای استارتاپ burn rate (مدت زمانی که استارتاپ شما با بودجه موجود می تواند زنده بماند) بسیار مهم است. از طرف دیگر، مدل کسب و کار و سرمایه دو مورد آخر هستند، زیرا بیل گروس استدلال میکند که یک استارتاپ در صورت از دست دادن یکی از این دو در ابتدا میتواند پیشرفت کند. باید متذکر شویم که به نظر میرسد این دو عامل از یکدیگر جدا هستند؛ به عبارت دیگر، اگر یک بیزنس مدل درست و حسابی نداشتید، میتوانید به دنبال جذب سرمایه باشید تا شرکت شما در هنگام آزمون و خطای چندین مدل کسب و کار، بتواند به تولید یک محصول عالی ادامه دهد. اما از طرفی، اگر بیزنس مدل مناسبی دارید، بهترین روش برای آزمون آن رشد طبیعی است؛ بنابراین ممکن است نیازی به سرمایه نباشد.
در حالی که من با فاکتورهای بیل گروس و نحوه رتبهبندی آنها موافقم، میخواهم تأکید کنم که در طول حیات هر استارتاپی لحظه ای وجود دارد که انتخاب بیزنس مدل مناسب از اهمیت بالایی برخوردار است. در آن لحظه خاص، مدلسازی کسب و کار تنها عامل موفقیت است.
وینوهاب بزرگترین شتابدهنده مجازی در ایران، نسل جدید شتابدهنده مجازی برای پارسی زبانان
شماره پشتیبانی:
۰۲۱۹۱۳۰۱۳۲۵
۰۹۹۲۹۹۱۶۸۱۶